۱۵ مرداد ۱۳۸۸

فاحشه سفید پوش"

با هیبتی سفیدپوش
از بالای بلندی
جیغ می کشد –فاحشه ای-
با چشمانی "حیض"
از خون خواهران من.

ازآن بالا
از آن بلندی
جیغ تو
نام کوچه ها راعوض خواهد کرد
من اما
عبور می کنم
از این همه دود و خون
جنازه و سنگ
بهت و نفرت.

به صرافت افتاده ام پا پی ات نشوم
فاحشه سفید پوش
که به لکنت نیفتاده ای
به شکی حتی
تو مرده ای !

نه دیگر از تو بالا می رود پرچمی
نه شیشه ای به پایین
به دست تکان دادنی
تو مرده ای
به هیچ نامی
خیابانی
کوچه ای .

واین خیابان نام ش "آقاسلطان " است
من
کله ام پر از رویا
پسرم را لای انگشتانم
سیگار می کشم.


هفت تیر88

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر