.........
تو که تا ابد نمی توانی
تمام کبوتران آن همه پاییز را
دست آموز دانه و دلهره کنی !
...........
"سید علی صالحی"
□
از ابتدای حضور به هنگام و میلیونی مردم در "کف خیابان" ، سرانجام روزهای پیش رو کابوس/رویای روز و شب همه آنانی شده که از وضعیت جاری در این سرزمین به ستوه آمدند .انصافن اتفاقی "رخ داد"ه که نمی توان به صرف بزرگی و سره بودنش دلواپسش نشد.دلواپس سرانجامش با هزارن جواب و هزارن دلواپسی دیگرکه از پس هم سر برمی آورند.
اما این روزها این دلواپسی تبدیل به دلشوره ای شده برآمده از آنچه دارد اتفاق می افتد . این قطار با خود مسافرانی دارد که نمی توان راحت از کنارشان گذشت . سهم خواهانی که به واسطه هر چه تنگ تر شدن و نَسبی شدن دایره مدیریتی حاکمیت و دولت چیزی نصیبشان نشد.
تا همین دیروز مردمِ تنها و ستمدیده در صف های طولانی کوپن و صدقه و دارو ، کنج راهروهای دادگستری و زندان ، سر کلاس های بی مایه دبستان و دبیرستان و دانشگاه ، در رنگ های سرد و سیاهِ غیرِ دلخواه ، دست به دامان کراک و مرفین و ترامادول و اتانول و امام زاده های رنگانگ یله بودند و خیرخواهی نبود . متهم به غرب زده ، زیاده خواه و بی فکر. مردمان رنج کشیده ای که هر از گاه بواسطه تظلم خواهی قد بر می افراشتند بدون مصلحت و با مصلحت "بدون سر" به کنج دخمه هایشان ارشاد وهل داده می شدند.
و اکنون که طنین صدای عدالت خواهی شان در جهان پیچیده اشتیاق پیوستن به این خیل عظیم آنچنان همه گیر شده که برخی از سر ذوق زدگی یادشان رفته که تا همین دیروز در کدام جبهه بودند و در سر چه خیالی داشتند .
کشتار ، بی عدالتی ، زندان ،تبعیض و اتهام چیزی نیست که مربوط به این چند هفته اخیر باشد. و اگر در نگاهی آماری بصورت دملی چرکین سرباز زده ناشی از بی برنامگی حاکمیت و دولت در مدیریت آن بوده و این دقیقن به واسطه اخراج نیروهای کاربلد از بدنه حاکمیت و دولت بوده که تخصص شان در مدیریت بحران و وضیعت های مشابه بوده .
اعترافات اخیر آقایان ابطحی و عطریان فر فارغ از به غلیان در آوردن احساسات همه کسانی که نگران وضعیت این روزها هستند اتفاقی است که باید به فال نیک گرفت .این اتفاق قابل افتادن بود و فقط مهره هایی می خواست تا حاکمیت با همه عوامل پشت پرده اش با این خیمه شب بازی دلهره-خنده آور چند صباحی را در ادامه مانورهای امنیتی-خبری خود جولان دهد . و عروسک گردان این معرکه خود به صرافت دریافته بود" که" را از میان "کدام" جمع دستچین کند. واین ابتدای کار است.
این اتفاق چنان محتمل بوده وهست که باید منتظر دانه درشت ها - به تعبیر کیهانی ها - نیز بود . البته در کارزاری و بزنگاهی دیگر. با نگاهی به پیشینه جریان ها و احزابی که این دو از میانشن دست چین شده اند می توان به رگه های مشترک زیادی در میان شکنجه گران و شکنجه شوندگان دست پیدا کرد. براستی اینان چه ایده و آرمانی هم شأن خواست این روزهای مردمِ رها در کف خیابان ها داشتند که در مقابل ش چند صباحی را قرص و باتوم و فحش بخورند ولی اینگونه ملعبه دست های پیدا و پنهان این ماجرا نشوند . چه ایده و آرمانی داشتند جز چانه زنی و جرزنی به منظور بهره مندی بیشتر از نفت و تریبون و دلار البته در پس شعارهایی مثل حقوق شهروندی ، مردم سالاری دینی و آزادی و.....آن هم از نوع لوکس و سترونش. در حالی که هیچ گاه نتوانستد از پس تعبیر شیطنت آمیز حاکمیت از آزادی- آزادی به مثابه ولنگاری - بر آیند.
شاید هنوز فرصتش نرسیده که مردم حسابشان را از همه کسانی که از بد حادثه داعیه دار رهبری این جنبش هستند جدا کنند . اما اینگونه اتفاقات می تواند سرآغاز بازنگری مردم نسبت این جریان ها و افراد در بستر رویدادهای این چنینی باشد.
و آنچه امیدبخش و بی خدشه است دل سپردن به شعور مردم و حضور قاطع شان در "کف خیابان" هاست.
تو که تا ابد نمی توانی
تمام کبوتران آن همه پاییز را
دست آموز دانه و دلهره کنی !
...........
"سید علی صالحی"
□
از ابتدای حضور به هنگام و میلیونی مردم در "کف خیابان" ، سرانجام روزهای پیش رو کابوس/رویای روز و شب همه آنانی شده که از وضعیت جاری در این سرزمین به ستوه آمدند .انصافن اتفاقی "رخ داد"ه که نمی توان به صرف بزرگی و سره بودنش دلواپسش نشد.دلواپس سرانجامش با هزارن جواب و هزارن دلواپسی دیگرکه از پس هم سر برمی آورند.
اما این روزها این دلواپسی تبدیل به دلشوره ای شده برآمده از آنچه دارد اتفاق می افتد . این قطار با خود مسافرانی دارد که نمی توان راحت از کنارشان گذشت . سهم خواهانی که به واسطه هر چه تنگ تر شدن و نَسبی شدن دایره مدیریتی حاکمیت و دولت چیزی نصیبشان نشد.
تا همین دیروز مردمِ تنها و ستمدیده در صف های طولانی کوپن و صدقه و دارو ، کنج راهروهای دادگستری و زندان ، سر کلاس های بی مایه دبستان و دبیرستان و دانشگاه ، در رنگ های سرد و سیاهِ غیرِ دلخواه ، دست به دامان کراک و مرفین و ترامادول و اتانول و امام زاده های رنگانگ یله بودند و خیرخواهی نبود . متهم به غرب زده ، زیاده خواه و بی فکر. مردمان رنج کشیده ای که هر از گاه بواسطه تظلم خواهی قد بر می افراشتند بدون مصلحت و با مصلحت "بدون سر" به کنج دخمه هایشان ارشاد وهل داده می شدند.
و اکنون که طنین صدای عدالت خواهی شان در جهان پیچیده اشتیاق پیوستن به این خیل عظیم آنچنان همه گیر شده که برخی از سر ذوق زدگی یادشان رفته که تا همین دیروز در کدام جبهه بودند و در سر چه خیالی داشتند .
کشتار ، بی عدالتی ، زندان ،تبعیض و اتهام چیزی نیست که مربوط به این چند هفته اخیر باشد. و اگر در نگاهی آماری بصورت دملی چرکین سرباز زده ناشی از بی برنامگی حاکمیت و دولت در مدیریت آن بوده و این دقیقن به واسطه اخراج نیروهای کاربلد از بدنه حاکمیت و دولت بوده که تخصص شان در مدیریت بحران و وضیعت های مشابه بوده .
اعترافات اخیر آقایان ابطحی و عطریان فر فارغ از به غلیان در آوردن احساسات همه کسانی که نگران وضعیت این روزها هستند اتفاقی است که باید به فال نیک گرفت .این اتفاق قابل افتادن بود و فقط مهره هایی می خواست تا حاکمیت با همه عوامل پشت پرده اش با این خیمه شب بازی دلهره-خنده آور چند صباحی را در ادامه مانورهای امنیتی-خبری خود جولان دهد . و عروسک گردان این معرکه خود به صرافت دریافته بود" که" را از میان "کدام" جمع دستچین کند. واین ابتدای کار است.
این اتفاق چنان محتمل بوده وهست که باید منتظر دانه درشت ها - به تعبیر کیهانی ها - نیز بود . البته در کارزاری و بزنگاهی دیگر. با نگاهی به پیشینه جریان ها و احزابی که این دو از میانشن دست چین شده اند می توان به رگه های مشترک زیادی در میان شکنجه گران و شکنجه شوندگان دست پیدا کرد. براستی اینان چه ایده و آرمانی هم شأن خواست این روزهای مردمِ رها در کف خیابان ها داشتند که در مقابل ش چند صباحی را قرص و باتوم و فحش بخورند ولی اینگونه ملعبه دست های پیدا و پنهان این ماجرا نشوند . چه ایده و آرمانی داشتند جز چانه زنی و جرزنی به منظور بهره مندی بیشتر از نفت و تریبون و دلار البته در پس شعارهایی مثل حقوق شهروندی ، مردم سالاری دینی و آزادی و.....آن هم از نوع لوکس و سترونش. در حالی که هیچ گاه نتوانستد از پس تعبیر شیطنت آمیز حاکمیت از آزادی- آزادی به مثابه ولنگاری - بر آیند.
شاید هنوز فرصتش نرسیده که مردم حسابشان را از همه کسانی که از بد حادثه داعیه دار رهبری این جنبش هستند جدا کنند . اما اینگونه اتفاقات می تواند سرآغاز بازنگری مردم نسبت این جریان ها و افراد در بستر رویدادهای این چنینی باشد.
و آنچه امیدبخش و بی خدشه است دل سپردن به شعور مردم و حضور قاطع شان در "کف خیابان" هاست.
سلام عبدو، ممنون ، زیبا بود پس بازم ممنون
پاسخحذفراستی آدرس ئبلاگت یادم رفته بود ، الان میذارم رو وبلاگ گردان ، خوب شد که پیام گذاشتی برام .
از این پس هر روز میام انفرادی
راستی عبد ! این بخش کامنت گذاری انفرادی را درست کن ، احتمالن خیلی ها نمی تونن اینجا پیام بذارن .
پاسخحذف