۱۰ آذر ۱۳۸۸

زندگی ؛ حق مسلم ما

حساسیت مجامع بین المللی نسبت به کوچکترین تحرکات حاکمیت در عرصه انرژی هسته ای چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. و مهمترین دلیلش موضع گیری های نابخردانه و ضد و نقیضی است که از ناحیه مثلث ناهماهنگ سپاه – دولت –رهبر گرفته می شود. و آخرین نمونه اش نیز خلف وعده ایران در تعویض اورانیوم 3.5 درصد با 20درصد برابر توافق نامه ی ژنو بوده. در اینکه پیشنهاد ایران برای معاوضه ی هم زمان منطقی ترین حالت ممکنه است شکی نیست اما چیزی که باعث می شود این منطق به چیزی علیه خودش بدل شود رفتار غیر متعارف و ضد و نقیض حاکمیت در این زمینه است. و همین نیز باعث شک بیشتر در استفاده غیر صلح آمیز از انرژی هسته ای شده است. و طبیعی است که مجامع بین المللی قادر به پذیرفتن ریسکِ تحویل یکجا و همزمان همه ی اورانیم با غنای 20 درصد به ایران نباشند. و دست آخر هم نتیجه این شد که روسیه و چین ودیگر کشورها بر خلاف گذشته موضعی متفاوت اتخاذ نمایند و جواب خوش خدمتی های دولت کودتا را در شورای حکام بدهند.
اما عکس العمل حاکمیت در این باب جای بسی تأمل دارد و به نظر می رسد هدفی ورای سیاست خارجی داشته باشد.در دستور کار قرار گرفتن ساخت و راه اندازی ده کارخانه ی غنی سازی بیش از آنکه نشان دهنده ی لجاجت سیاسی در عرصه بین الملل یا سیاست شل کن – سفت کن از ناحیه تهران به منظور امتیاز گیری و خریدن زمان باشد، بیشتر شبیه به نوعی اعلان جنگ می باشد.
حاکمیت اگر هنوز هم به یقیین نرسیده باشد که در عرصه ی وضعیت داخلی عمرش به پایان رسیده مطمئنن به شک افتاده است و این یعنی موقعیت بازنده- بازنده، وضعیتی که به هیچ قیمتی نمی خواهد به آن تن بدهد. و هیچ بعید نیست برای برون رفت از این وضعیت ترجیح دهد بازی را در عرصه خطرناکی تری ادامه دهد و از دو گزینه محتمل جنگ و تحریم، اولی را ترجیح دهد. چرا که نیک می داند تشدید تحریم ها - که این بار قاعدتن کمر شکن خواهد بود - منجر به شعله ورتر شدن دامنه اعتراضات داخلی خواهد شد و سرنگونی اش را بیش از پیش محتمل خواهد کرد. و اینجا جایی است که دیگر نمی تواند با فرافکنی و شانتاژ از حقه ی قدیمی و نخ نما شده ی مظلوم نمایی جهت بسیج توده های مردمی و جریان های سیاسی مخالف به نفع ماندگاری خود سود بجوید. به زعم بیمار خود اما شاید بتواند به مانند سال های نخست انقلاب با معطوف کردن ذهن همه ی جریان های سیاسی و مردم به جنگ، به سرکوب و خذف مخالفان خود بپردازد و فضا را به نفع تثبیت موقعیت خود عوض کند. و بیراه نگفته اند که جنگ برای شان حکم نعمت الهی را داشته در آن سال ها.
هر چند خود یقیین به آثار و عواقب ویرانگر جنگ به خوبی واقفند اما آنچه که باعث می شود تن به چنین حماقتی دهند نگاه ایدئولوگ و غیر انسانی شان به مقوله ی مرگ و زندگی است. و اینکه در این سی سال نشان داده اند که هیچ گاه مردم جایگاهی بالاتر از "ملت همیشه در صحنه" نداشته اند. ملتی که به وقتش باید سلاخی شوند و زندگی شان را با بهشت وعده داده شده تاخت بزنند. ملتی که هر گاه خواستند در هیئت مردم قد علم کنند به وحشیانه ترین روش ممکن ارعاب و سرکوب شوند. ملت حلقه به گوشی که باید در زیر سایه ی عظمای ولایت، نه اختیاردار جان شان باشند و نه مال و نه ناموس شان. و حالا که می بیند ملت دارد می شود "مردم" و هیچ چیز نیز جلو دارش نیست می خواهند که نباشند این مردم. ملت که نباشد پس بهتر است مردم نیز نباشند و چه بهتر از جنگ؟
و چقدر گویای زبان حالشان است این ضرب المثل قدیمی : " دیگی که واسه ی من نمی جوشه می خوام سر سگ توش بجوشه".

۲ نظر:

  1. توكيو رز :يك راديو موج كوتاه است كه...

    پاسخحذف
  2. سلام

    چند مدتی است اینجا می نویسم!

    اما این بار خواسته ام جوری دیگر آغاز نمایم...جوری که اگر هم بر بخورد اساسی داشته باشد و دلیلی برای برخوردن...

    هر چند هیچ هم معلوم نیست اینجا چقدر دوام بیاورم...

    پاسخحذف