محمد خاتمی در جمع شورای احزاب اصلاح طلبان فارس :« فکر میکنم کل ملت ایران به جز عدهای معدود و عدهای آدم ناراحت، ناراضی و بیمارو منحرفی که انقلاب ما همه امتیازات آنها را گرفت؛ به انقلاب اسلامی افتخار می کنند و امام را به عنوان محور و مدار انقلاب و مظهر ایمان و آزادگی خود بزرگ می دارند.........»
رنج سال ها ظلم و دیکتاتوری را بدوش داریم و بر سر ابتدایی ترین حقوق مان با جان مان بازی کرده ایم، به همه چیزمان تعرض شد و هیچ از این انقلاب ندیده ایم جز جنگ و خون و زندان و ترس و فقر و آن وقت شما با آن لبخند کذایی از انقلاب حرف می زنید و دستاوردهایش و از دست رفته هایش. سی سال شکنجه و تحقیر چیز زیادی برای مان نگذاشته که بخواهیم این اراجیف را بشنویم و راحت از کنارشان بگذریم. ما از همه چیزمان گذشته ایم و با کسی تعارف نداریم آقا !
اگر پدران ما انقلاب کرده اند که چوبش را خورده اند و ما نیز. پس دیگر ول کنید این دستاویز کهنه و کثیف را و از آن بالا هم که شده نیم نگاهی بینداز به این پایین و ببین به چه روز سیاهی نشسته ایم.
گور پدر انقلاب و قانون اساسی و تو و رهبرانش و هر کسی که داعیه اش را دارد. مگر به چه زبان دیگری باید تو و دیگران حالی تان شود که دیگر حال مان بهم می خورد از این انقلاب و آرمان هایش. بس است دیگر آقا !
در کدام حجره به این کشف تازه رسیده ای که کل ملت را اینگونه به نفع خود مصادره می کنی و مثل آب خوردن مابقی را بیمار و منحرف می خوانی؟ تعجبی شاید نداشته باشد که در نگاه تو و امثال تو بیمار و منحرف باشیم، چرا که هیچ وقت مردم را ندیده اید و نخواسته اید الا به وقت حاجت تان، و اینجا را درست گفته ای که این انقلاب، همه ی امتیازات را از ما گرفت. اما چه زود یادت رفت که ما عده ای نیستیم آقا. ما مردمیم و بی شمار. همان چیزی که تو ملتش می خوانی و به دورغ از آن خود می دانی اش. و چه بیشرمانه پشت پا می زنی به آن همه لطفی که از سر ناچاری به تو کرده ایم.
به فال نیکش می گیریم که دوستی ما با همین "عکس پاره" محک خورد و بیش از پیش روشن شد که راه ما از راه تو و امثال تو جداست .این انقلاب اگر برای تو و آن عبای شکلاتی ات چیزی داشت، برای ما چیزی که نداشت هیچ، داشته هایمان را نیز به باد داد. پس لطف کن و به حجره ات برگرد که سال ها داریم خون دل می خوریم از دست تو هم پیاله هایت.لطف کن و بگذار طرف حساب ما همان کسانی باشند که گفتمان حالی شان نمی شود، ما خود می دانیم به چه زبانی پاسخ شان دهیم.
رنج سال ها ظلم و دیکتاتوری را بدوش داریم و بر سر ابتدایی ترین حقوق مان با جان مان بازی کرده ایم، به همه چیزمان تعرض شد و هیچ از این انقلاب ندیده ایم جز جنگ و خون و زندان و ترس و فقر و آن وقت شما با آن لبخند کذایی از انقلاب حرف می زنید و دستاوردهایش و از دست رفته هایش. سی سال شکنجه و تحقیر چیز زیادی برای مان نگذاشته که بخواهیم این اراجیف را بشنویم و راحت از کنارشان بگذریم. ما از همه چیزمان گذشته ایم و با کسی تعارف نداریم آقا !
اگر پدران ما انقلاب کرده اند که چوبش را خورده اند و ما نیز. پس دیگر ول کنید این دستاویز کهنه و کثیف را و از آن بالا هم که شده نیم نگاهی بینداز به این پایین و ببین به چه روز سیاهی نشسته ایم.
گور پدر انقلاب و قانون اساسی و تو و رهبرانش و هر کسی که داعیه اش را دارد. مگر به چه زبان دیگری باید تو و دیگران حالی تان شود که دیگر حال مان بهم می خورد از این انقلاب و آرمان هایش. بس است دیگر آقا !
در کدام حجره به این کشف تازه رسیده ای که کل ملت را اینگونه به نفع خود مصادره می کنی و مثل آب خوردن مابقی را بیمار و منحرف می خوانی؟ تعجبی شاید نداشته باشد که در نگاه تو و امثال تو بیمار و منحرف باشیم، چرا که هیچ وقت مردم را ندیده اید و نخواسته اید الا به وقت حاجت تان، و اینجا را درست گفته ای که این انقلاب، همه ی امتیازات را از ما گرفت. اما چه زود یادت رفت که ما عده ای نیستیم آقا. ما مردمیم و بی شمار. همان چیزی که تو ملتش می خوانی و به دورغ از آن خود می دانی اش. و چه بیشرمانه پشت پا می زنی به آن همه لطفی که از سر ناچاری به تو کرده ایم.
به فال نیکش می گیریم که دوستی ما با همین "عکس پاره" محک خورد و بیش از پیش روشن شد که راه ما از راه تو و امثال تو جداست .این انقلاب اگر برای تو و آن عبای شکلاتی ات چیزی داشت، برای ما چیزی که نداشت هیچ، داشته هایمان را نیز به باد داد. پس لطف کن و به حجره ات برگرد که سال ها داریم خون دل می خوریم از دست تو هم پیاله هایت.لطف کن و بگذار طرف حساب ما همان کسانی باشند که گفتمان حالی شان نمی شود، ما خود می دانیم به چه زبانی پاسخ شان دهیم.